
داستان کوتاه: چاله
داستان کوتاه:چاله لای پلکهام را باز میکنم. موجی از تاریکی درون چشمانم هجوم میآورد و همزمان احساس شدیدی از کوفتگی و درد در استخوانهایم میپیچد. چند بار پلک میزنم

آزادی
داستانک: آزادی با صدای ناهنجار خروسی نابهنگام در وقت طلیعه آفتاب، رنجور و غمزده چشمانم را باز میکنم. نگاهم روی میلههای عمودی که دور تا دورم را محاصره کردهاند،

شیرینی ماشین
سوئیچ را چرخاندم و با یک فشار روی پدال گاز، ماشین با صدای زوزهمانند کشیده شدن لاستیکها بر روی اسفالت، از جا کنده شد و همچنان که از آینهها

رمان: ضجههای سکوت
بسمه تعالی با سلام و ضمن عرض ارادت و احترام بنده به تمامی دوستان عزیزی که من رو در نوشتن محتوای سایت همراهی میکنند و مطالب این رمان

پرواز
و روزِ دی به آماجِ پریدن گشودم با خیالت بالهایم ■ و یک باور در انگارم نهان بود که امکان رهایی میشود با تو فراهم ■ ازین افکار و

دروغ محال
یک نفر؛ امشب از یادمان می گفت. یک نفر، کز محال سخن میراند. از محالِ فراموش کردنها! یک نفر؛ از وقوع محال شاکی بود. از وقوعی که هرگز نمی

سقوط
چونان سقوط اشک افتادی از چشمم همچون پری در باد رفتی تو از یادم گر در هوای تو ره را خطا رفتم صد شکر اینک من در اول راهم

باید فراموشت کنم
باید فراموشت کنم… سهل است این، نه ادعا گر سخت؛ اما ممکن است تا سر کشم جام بلا از دفترم خط بزنم کلاً نشان های تو را یا بدتر

تلنگر
هر نویسندهای با شخصیتها و قریحهی نویسندگیاش تنها در پی یک چیز است:یافتن خویش.

چکیدهای از سخنان امروز شاهین کلانتری در لایو صبحگاهی
امروز صبح قرار بود دیرتر از هر روز بروم سرکار و این شانس را داشتم که قبل از رفتن، به لایو صبحگاهی (ساعت ۷ ) شاهین کلانتری عزیز برسم.

هر صبح: طلوع اندیشه ای نو
برآمدن خورشید از پس دیوار شب و سرکشیدن اشعههای تابناکش از ورای دریچهی روز به درون اتاقم زنهار میزند که صبحی دیگر رسیده. هوشیار باش برای مغتنم شمردن این

معنای زندگی خود را بیابید.
ممکن است این سوال در ذهن هر آدمی نقش ببندد و از خود بپرسد: معنای زندگی من چیست؟ به خصوص پاسخ این سوال برای کسی که در جدال با

مختصری درباره کتاب «چراغها را من خاموش میکنم»
تعریف آن را شنیده بودم. وقتی هم لیست جوایز ادبی کتاب را دیدم مشتاق تر شدم اما تصمیم گرفتم نقدهایی که خوانده یا شنیدهام اعم از مثبت یا منفی

تکنیک داستان نویسی (بیژن نجدی)
بیژن نجدی با کتاب مجموعه داستانی اش به نام «یوزپلنگانی که با من دویدهاند» سبک جدید و خلاقانه ای را در داستان نویسی به ادبیات ایران وارد نمود. این

درباره رمان چشمهایش
رمان چشمهایش به قلم شیوای آقابزرگ علوی آنقدرها شناخته شده هست که نیاز به توصیه خواندن آن نباشد. دوسه ماهی از خریدنش میگذشت و در گوشهای از قفسه کتابخانه

اندگی درباره کتاب «علم و هنر خودشناسی»
#خودشناسی مدتها بود برای یافتن پاسخ برخی از سوالات ذهنی ام که البته برای خودم حائز اهمیت و حتی به نوعی حیاتی قلمداد میشوند، در جستجوی منبع موثقی میگشتم،

گام به سوی خودسازی
ناگفته پیداست که بسیاری از افراد که دغدغه شناخت خود را دارند و به دنبال جستن راهی برای گریز به درون خویش هستند، از یافتن و مطالعه منابع علمی

تصویر خودت را بساز (خودشناسی)
در گام پیشین که با انگیزه خودشناسی ارادهام را بر کسب اطلاعاتی در این زمینه استوار نمودم، بعد از تکمیل مقاله و انتشار آن، تنی چند از دوستان عزیز

در جستجوی خویش…
ارزندهترین خردورزی، خودآگاهی است. امام رضا(ع) سخنی با خود: دیرگاهی است به دنبال گمشدهای هردم سرک میکشم و میجویم نشانی از

نامه ای به اوریانا فالاچی
اوریانای عزیز سلام امروز بالاخره موفق شدم خواندن نامهات را به کودکی که زاده نشد، تمام کنم. نامهای سرشار از احساسات طبیعی و واقعی. به دور از ریاکاری و
آرشیو نوشتهها
دستهها
- پادکست (۹)
- داستانک (۱۵)
- رسانه ها ی صوتی (۱۰)
- رمان فریاد بزن (۷)
- شعرها (۶۵)
- کتابهای من (۴)
- معرفی کتاب (۲۱)
- مقالات (۲۳)
- یادداشتها (۶۷)
آخرین دیدگاهها