کتاب داستان مسخ اثر: فرانتس کافکا – ترجمه : کامل روزدار
این داستان درباره پسری به نام گرگور است که وقتی یک روز صبح از خواب بیدار میشود، میبیند در رختخوابش به حشرهای وحشتناک مبدل شده است. گرگور در یک خانواده ۴ نفری زندگی میکند که به علت کهولت سن پدر و از کارافتادگی وی عهدهدار مخارج خانواده شده و با انتخاب شغلی که از نظر او طاقتفرساست ازین بابت رنج و ناراحتی زیادی را برای رفاه و آسایش اعضای خانواده متحمل میشود. جریان داستان با واکنش اطرافیان درخصوص تغییر ظاهر و ماهیت شخصیت اصلی ادامه مییابد و سپس شاهد کشمکشهای گرته خواهر کوچک گرگور و حتی مادرش با پدر خانواده بر سر مراقبت و نگهداشتن برادر که حالا به یک موجود کریهالمنظر و منفور مبدل شده هستیم تا اینکه در پایان داستان خواهر که چند سال بزرگتر شده و با رشد و بلوغ فکریاش از آن افکار دوران کودکی فاصله گرفته و به استقلال فکر و رای دست یافته در تصمیم به نابودی گرگور با پدر هم نظر و همراه میشود.
گرگور در جریان مسخش دیگر هیچ مسئولیتی درقبال کسی ندارد و به همین جهت احساسات خوشایندی به او دست میدهد.
کافکا «مسخ» را در سال ۱۹۱۲ به رشته تجریر درآورد. در این داستان تضادی در هویت موجود مرکب از انسان و حیوان (گرگور و حشره) وجود دارد ولی به این تضاد ظاهراً اهمیتی داده نمیشود. «مسخ» دلهره و اضطراب بنیادین عصر مدرن را بازتاب میدهد، دلهره از دست دادن هویت خود. این دلهره و اضطراب در اثر سلطه طرز تفکر علوم طبیعی و فنی و نیز از گرایشات این علوم به تنزل انسان به مجموعهای بدون هویت از فاکتها به وجود آمده است(روزدار، ۱۳۹۷).
این داستان را میتوان یک نوع اثر ادبی تلقی کرد که طرز تفکر اساطیری را معرفی میکند. و اینطور به نظر میرسد که درجریان مسخ یک انسان به حشره، مرزهای بین «من» و «دنیا» و تفاوت بین انسان و حیوان برداشته شده و این دو ماهیت به موجودی مرکب از انسان و حیوان تبدیل میشود(همان).
پدر گرگور که مردی پدرسالار است در این داستان نماینده نظام عقلانی است و گرته با تغییر نگرش خود و نزدیکی به پدر از او حمایت میکند. و تصمیم میگیرند که از برادر یعنی نماد آگاهی اساطیری فاصله بگیرند و مادر را نیز که در او میل به آگاهی اساطیری به چشم میخورد، با خود همراه نموده و درنهایت با هم درباره نابودی گرگور مسخ شده به اتفاق نظر میرسند و حتی به این نتیجه میرسند که خاطره او و آنچه غیرعقلانی و اساطیری است نیز باید ریشهکن شده و نباید درباره گرگور هرگز سخنی به میان آورند.
آخرین دیدگاهها