سهم من از این جهان؛
پژواک صدایی است که در حنجره قریحهام میپیچد.
سهم من دریچهی نگاهی است
که به ژرفای شهر شعرم گشوده میشود.
سهم من شاید
ردپای عاطفهایست که به خطوط لبخندهای تو کشیده میشود.
سهم من
هدیه بیبهانهایست که به دستهای کوچک مهر تقدیم میشود.
سهم من از این جهان
پرتو سایه روشنی است که به حضور آبیات جلوه میبخشد.
سهم من
آوای ترانهایست که با سبزی یادت سروده میشود.
یا …
سودایی که بر سر پیچش زلف تو در سرم میگذرد.
سهم من؛
دلواپسیهای بیتو بودن و بیتو ماندن است!
سهم من ازجهان هرچه هست؛
بیگمان ،
به میزان اثری است که از من به یادگار خواهد ماند.
2 پاسخ
عالی بود.
ممنون از نگاه زیباتون