بر پردۀ خیال شب
نقش تو را هویدا کند سکوت
با کاروان دل همسفر شود
صد نغمۀ به جامانده از فسوس
آن اشکها که در حجلهگاه غم
میریخت زجام بلور مژگانم
برچید مهر تو را چون خزانی سرد
از خاطر رمیدۀ ابیاتم
جهد تو هیچش اثر نکرد
در باور دوبارۀ عهد پسین ما
آن گوهری که به بادفنا برفت
حاشا که باز آیدش به دست
حیران نمیشود این بار قلب من
از رقص واژههای تو در لوح جان من
آخرین دیدگاهها